مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
هوای تو به سر تازیانه باز آورد
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
نهنگ عشق توام در میانه باز آورد
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
هزار کوه و بیابان برید خاقانی
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد
سلامتش به سلامت به خانه باز آورد